سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیوا   : من پشتی رو بلند کردم . مادرش گفت : آفرین . تو بزرگ شدی . شیوا : من بزرگ نشدم کوچیک شدم !!! چند سالمه ؟ 2 سالمه . نه. 5 ساله ... 5 ساله !!!

جمعه 29/10/91 3:18 عصر - آخرین تغییر : [0098] جمعه 29/10/91 8:03 عصر

جزتو*سحربانو*، سایه *،  sajede، *قاصدک و شاپرک*

دکتر ما را کچل کردی! - .:راشد خدایی:.

چی چی رو کچل کردم . پیام قبلیم 20 دقیقه است داره خاک می خوره و ... اوهو اوهو اوهو ... هیشکی منو دوست نداره ! - خاطرات دکتر بالتازار

بهت قول میدم اگه بیای خونه مون بذارم شیوا با تو شترسواری کنه !!! - خاطرات دکتر بالتازار

خب دکتر ول کن! یه فید با عکس ِ توپ بزن! - .:راشد خدایی:.

راستی راشد ما کلاه گیس هم می فروشیم ( کچلیت رو می پوشونه !!! ) - خاطرات دکتر بالتازار

با گوشیت چند تا عکس توپ از مون بگیر . بهت تخفیف ویژه میدم !!! - خاطرات دکتر بالتازار

کلاه گیس میخوام چیکار! کرم ضد آفتاب فاقد چربی بهم بده! - .:راشد خدایی:.

مگه نگفتی کچلت کردم . خو تاوونشو میدم ! - خاطرات دکتر بالتازار

ها! از اون لحاظ - .:راشد خدایی:.

 - 0098

شیوا: مامان بابا سر کار چی ناهار خورد ؟ مادرش گفت : پلوشیوا : نه . تخم مرغ بخوره . شب سر سفره شام گفتم:امروز ناهارمون ماکارونی بود . شیوا : نه . تخم مرغ بخور بزرگ بشی بری مدرسه . بگی " میرم مدرسه ...میرم مدرسه ..." خاطرات دکتر بالتازار - 

دخترا شیرین زبونن واسه باباشون راستی شیوا جان چندسالشه؟ - *سحربانو*

جالبه - جزتو

خدا حفظش کنه دختر بانمکیه ... عکسشو نمیذارید ببینیمش؟؟؟؟/ - سایه *

3 سال و 1 ماه و 27 روز و 8 ساعت و ... - خاطرات دکتر بالتازار

خدا حفظش کنه - *سحربانو*

انشاءالله میذارم . - خاطرات دکتر بالتازار

 

منتظریم پس - سایه *


نوشته شده در  جمعه 92/9/29ساعت  10:40 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]