سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیوا : چرا کشمش و مویز ... آشغال دندونمونو در میاره ؟ مثل نخ دندون می مونه !
^ 5:47 صبح - تغییر : [شمس الظلام] 9:9 صبح
- نوسازی - نظر
شیوا : بابا ! توت خیس کی در میاد ؟ می چینیم می خوریم . من توت خیسو خیلی دوست دارم . - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ چند جلسه ای توی همایش موز می دادن و من اونو برای شیوا می آوردم . شیوا : بازموزی ( بازآموزی ) می رفتی بهت موز می دادن ؟ گفتم : آره . گفت : دیگه موز نمیدن ؟
^ 5:55 صبح - تغییر : [شمس الظلام] 9:8 صبح
- نوسازی - نظر

+ در سریال معمای شاه دکتر وزیری مرد . شیوا : شاه خوشحال شد ؟ گفتم : شاه اصلا به فکر اینا نیست . گفت : به فکر خودشه و زنش ؟ با دخترش ؟ گفتم : آره .
^ 5:57 صبح - تغییر : [شمس الظلام] 9:8 صبح
- نوسازی - نظر

+ شیوا : چرا پای آدم بو میده ؟
^ 5:58 صبح - تغییر : [شمس الظلام] 9:8 صبح
- نوسازی - نظر
شیوا : بابا ! قرباغه توی چشم ... ؟ آها قبلا گفتی ! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : بابا ! چرا بادکنک می ترکه ؟ - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : بابا ! آفتاب پرست یعنی چی ؟ - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ شیوا : مامان ! امروز برجه ؟! مادرش گفت : آره . اول برجه . گفتم : یعنی چی ؟؟؟ گفت : خودم فهمیدم منظورشو . قول دادم اول برج که پول بگیرم براش جامدادی بخرم .

+ شیوا : بابا ! دیروز که اول برج بود اول برج تو هم بود ؟! گفتم : یعنی چی ؟ گفت : به همه پول بدی ! به همه پول بدی - ازشون قرض کردی ؟! گفتم : من که از کسی قرض نکردم . ( قیاس کرده بود . فکر کرد اول برج یعنی روز پس دادن قرض ها )

+ شیوا : بابا ! ملیض بشی نمیلی سل کار ؟ گفتم : نرم سر کا ر؟ گفت : نه . گفتم : اوه . دوست داری من مریض بشم ؟ گفت : نه . گفتم فقط مثل گذاشتم ! ( مثل زدم )
^ 95/5/29 - تغییر : [کفش های مکاشفه] 95/5/29
- نوسازی - نظر

نوشته شده در  جمعه 95/7/2ساعت  5:51 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]