تلویزیون : شبکه پویا : گرگه گفت : بوی آدمیزاد می شنوم . شیوا : می شنوم نه " باید بگی می فهمم " .
+ شیوا : وقتی مورچه ها تشنه ان چیکار می کنن ؟ آب بخورن می میرن ؟ گفتم : چرا ؟ گفت : آب اونا رو می بره ... حمام میرن ؟ من یه بار نمی دونستم آب ریختم سرشون بعد نجاتشون دادم ... اونا دستشویی هم میرن ؟ گفتم : آره . گفت : خودشونو نمی شورن ! گفتم : فقط آدم ها خودشونو می شورن . گفت : خیلی کارشون بده که خودشونو نمی شورن !
+ شیوا یه کتاب کودک دست گرفته و بود و داشت می خوند : نوشته که ... در سال های قدیم نوشته هر کی دروغ بگه دروغگوئه !
+ شیوا داشت تنهایی بازی می کرد . از من پرسید : بابا ! من میگم " مرمولیت " درسته یا اشتباهه ؟ " مرمولیت " یعنی یه کاره واسم پیش اومده میخوام اونو انجام بدم ! ( ماموریت )
+ شیوای 6.5 ساله رو به من 46 ساله : تو محبت مادر کم دیدی ! باید محبت دختر ببینی !
+ شیوا در باره خواهر بزرگش که تازه شوهر کرده گفت : آمنه خیلی لج بازه . حرف مامانشو گوش نمی کنه فقط حرف شوهرشو گوش می کنه . ما بهش میگیم بمون نمی مونه . شوهرش میگه برو خونه میره !
+ خواهر شیوا جند روزی رفته بود شهرستان . شیوا به او زنگ زد و تو تلفن این حرفا رو زد:دلم برات تنگ شده . چرا رفتی ؟ نمی تونی ازش طلاق بگیری بیاس خونه ما - ازدواج نکنی - با من بازی کنی ؟! آخه من میخوام همیشه پیش من باشی و بهش نگیا . ناراحت میشه . آخه من خیلی دلم برات تنگ میشه . اصلا چرا ازدواج کردی ؟ خودت دوست داشتی ؟ کی تو رو ازدواج داد ؟ من بزرگ شدم میخوام ازدواج نکنم.آخه تو ازدواجو چرا دوست داری ؟
+ گفتم : یا علی اعلی . شیوا : اعلی یعنی چی ؟ گفتم : بلندمرتبه . گفت : بلندمرتبه یعنی چی ؟گفتم : یعنی مقامش خیلی بالائه . گفت : بالا یعنی تا کجا ؟ تا ابرا ؟ از اونجا می تونیم همه جا رو ببینیم ؟!
+ پس از کار با کامپیوتر دستهامو با آب و صابون می شستم . شیوا :کامپیوتر که کثیف نیست دستتو می شوری . انگار از بیرون اومده !
+ زمزمه می کردم : ای دل ای دل ای دل ... شیوا : مگه دلت درد می کنه میگی دلم ؟!!
+ خانمم به شیوا گفت : دیشب فیلم آقای مطهری رو نشون داد . اینقدر قشنگ بود . ( حیف که ندیدی ) شیوا : قشنگ نبود . وقتی مرد قشنگه !
نوشته شده در سه شنبه 95/5/5ساعت 12:10 عصر  توسط شیوای بابا
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ