سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو داروخونه بودم . گوشیم زنگ خورد . شیوا بود . گفت  :باباجون میای خونه مون ؟ خونه؟ گفتم : آره . گفت :کجایی ؟گفتم : سرکارم ...

جمعه 12/8/91 2:32 عصر - آخرین تغییر : [sajede] 360 روز و 17 ساعت قبل

sajede

خب بعدش؟ - ساقی رضوان

نکته اش تو "خونه مون " بود . همین . بقیه هم نداشت . اگه داشت شما غریبه نبودی !!! - خاطرات دکتر بالتازار

آهان! - ساقی رضوان

 

 - سیده هانا صداقت


نوشته شده در  جمعه 92/9/29ساعت  9:28 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]