سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیوا : خانوممون گفته " از این به بعد هر کی چیپس و پفک بخوره من از چشماش می خونم " بعد ( به چشمای من ) نگاه کرد و گفت " تو نخوردی ولی من از چشمای فلانی خوندم "( که خورده ) !

+ توی دفتر روزنگار پیش دبستانی شیوا نمونه امضا دادم . شیوا : هه . بابای اسماء هم همین خط خطی کرد ! ... دکتر سر کوچه مون هم بلد نیست بنویسه خط خطی می کنه !


+ شیوا حدیثی در باره اثر مفید " سویق " شنیده بود . می خوند : السویق ینبت اللحم - سویق آدمو چاق می کنه . بعد ادامه داد : الباباء ینبت اللحم - بابا آدمو چاق می کنه . المامان ینبت اللحم - مامان آدمو چاق می کنه !!!

+ شیوا از پیش دبستانی اومد . لقمه اش رو نخورده بود . شیوا : از این به بعد تو اجازه نداری که به مامان بگی برا من لقمه درست کنه . اون لقمه ی بزرگ درست می کنه ( من نمی تونم بجوم ) خوب . لقمه های کوچیک خودت درست کن !

+ شیوا در مورد دوستای پیش دبستانیش گفت : خوش به حال معصومه . بابا مامانش دعواش نمی کنن . تا شب تلویزیون می بینه . منصوره هم همینطور !

+ شیوا سوره اقرا رو یاد گرفته بود . وقتی اومد خونه اونو می خوند . شیوا : بابا ! چرا " اقرا " 2 بار تکرار شده ؟
میگن حرف راستو بچه میگه اینه ها ! در حالیکه بزرگترا گویا براشون مسئله نیست که : چرا "اقرا" 2 بار ؟ - خانواده ی ... ؟

نظر

+ سر سفره نشسته بودیم که شیوا داد زد : نخور نخور . دستاشو شست و اومد سر سفره و دستاشو به دعا بلند کرد و گفت : اللهم ارزقنا رزقا حلالا طیبا . اول غذا بسم الله اخر غذا شکرا لله . حالا شروع کنین .

+ شیوا : کاشکی ما مثل همه کارگر داشتیم . می خوابیدیم همش اون به جامون سر کار می رفت ! مثل مصریا . یه روز می رفت خونه شمالو تمیز می کرد تا شب تا نصف شب . یه روز می اومد اینجا رو تمیز می کرد . گفتم : بعد ما تنبلی می کردیم ؟ گفت ( آخه ) تو میری سر کار ناراحت میشی ! ( خسته میشی )
ادامه : ما بهش غذا هم نمی دادیم . غذا رو خودمون می خوردیم ! گفتم : چرا ؟ گفت : خوب مصریا هم همین کارو می کردن ! - شما (ویرایش | حذف)

گفت : یه روز غذا - یه روز کار - یه روز خواب - یه روز لباسشو عوض می کنه - یه روزم میره حموم ! ( چه افکاری دارن بچه ها ) - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ موقع نماز عشا بود . شیوا چادرشو سرش کرد و به مادرش گفت : عجله کن . بابا نباید برنده بشه ! نمازو خوند و گفت : میخوام تسبیح بزنم . از کجا شروع کنم ؟ مادر : از اولش . شیوا : چی بگم ؟ مادر : بگو " الله اکبر " بعد " الحمد لله " بعد " سبحان الله " .
تسبیح حضرت فاطمه " ذکر کثیره " که در قران آمده و امر به یاد فراوان خداوند شده . - شما (ویرایش | حذف)

نظر


+ خانمم داشت کمد داروهای گیاهی رو زیر و رو می کرد . یه بسته دید . از من پرسید : چای چوپان چیه ؟ شیوا حرفشو شنید و گفت : چوپان دروغگو ؟ ... مامان ! چایی کاپیتانو خوردی ؟ یعنی وقتی اون چایی رو بخوریم کاپیتان میشیم ؟!! ( اثر تبلیغات تلویزیون )

نوشته شده در  سه شنبه 94/12/11ساعت  7:47 صبح  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]