سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیوا : بوی چی میده ؟ بوی " گل گال گزون " ؟!! ( گل گاو زبون )
^ 94/3/19 - تغییر : [‍*محب] 94/3/19
- نوسازی - نظر
گفتم : بهش میگن " گاوزبون " چون برگاش شبیه زبون گاوه . گفت : تو از کجا میدونی ؟ شاید الکی بگی !!! - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ شیوا : بابا ! بابا ! بابا ! گفتم : بله . گفت : اینقدر حرف می زنین یادم رفت . یه چیز مهم میخواستم به همتون بگم !!!
^ 94/3/19 - تغییر : [‍*محب] 94/3/19
- نوسازی - نظر

+ از روی صندلی افتاد و گونه اش قرمز و دردناک شد . شیوا : بابا ! کرم لپی داری بزنم به لپم ؟!!
^ 94/3/19 - تغییر : [‍*محب] 94/3/19
- نوسازی - نظر
لپش درد می کرد . گفت : خدا رو شکر که الان نمی تونم هیچی بخورم - وقت غذا نیست !!! - شما (ویرایش | حذف)

موقع راه رفتن مواظب نیست و هی به در و دیوار می خوره . پاچه شلوارشو بالا زد و گفت : نگاه ! اینجام اینجام اینجام اینجام اینجام . همه جام ضربه خورده . - شما (ویرایش | حذف)

2 نظر دیگر ...
موقع خواب گفت : نمی تونم بخوابم به خاطر لپم . همش تقصیر صندلی توئه !!! ( آی ) لپم . لپم . لپم از دست رفت . لپم !!! - خاطرات دکتر بالتازار

گفتم : بیا پیش من . گفت : منو صدا نکن بابا . من لپم خوابش نمیره !!! - خاطرات دکتر بالتازار

نظر

+ عصر داغ تابستونی باهم رفتیم تا سرکوچه . شیوا : چقدر گرمه ... هوا چقدر گرمه ... یه کم سرده !!!
^ 94/3/19 - تغییر : [‍*محب] 94/3/19
- نوسازی - نظر

+ یه سری عدد روی کاغذ نوشت و گفت : بابا ! این شماره ها رو تا یک بشمار ... بگو 6-5-4-3-2-1 !!!
^ 94/3/19 - تغییر : [‍*محب] 94/3/19
- نوسازی - نظر

+ رفته بودیم مهمونی . مسواکها رو نبرده بودن . گفتم : مسواک کجاست ؟؟؟ شیوا : بابا ! من خونه ( خودمون ) بودم مسواک نمی زدم . گفتم : چرا ؟؟؟ گفت : آخه خمیردندون بی مزه است !!!
^ 94/3/19 - تغییر : [‍*محب] 94/3/19
- نوسازی - نظر

+ شیوا : من عادت کردم شب بیدار باشم روز بخوابم . بابا ! علتش چیه من شبا می خوابم روز بیدار میشم می بینم چشام باز نمیشه ؟
^ 94/3/19 - تغییر : [‍*محب] 94/3/19
- نوسازی - نظر

نوشته شده در  دوشنبه 94/3/25ساعت  10:39 صبح  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]