دوست شیوا : تو قبلا اینقدر بودی حالا اینقدر شدی ( قد کشیدی ) . شیوا: اینقدر دوغ خوردم دوغ خوردم تا بزرگ شدم !!!
+ شیوا و دوستش بازی می کردن . دوست شیوا : تو که زور نداری . شیوا : من زور دارم . تازه زور آوردم . گنده شدم !!!
+ شیوا : خانه ما کوچک است اما یه جای کوچک ... خانه ما کوچک است اما یه جای کوچک ... خانه ما کوچک است اما یه جای کوچک . من دارم اتاقمو مرتب می کنم زرافه کوچولو هم داره به من کمک می کنه !!!
+ دختر بزرگم پرسید : چرا در و پنجره بازه ؟ خانمم گفت : بوی " من " ( تمیزکننده من ) بره . شیوا : بوی تو ؟!!
+ شیوا : من کوچیک بودم از نخ دندون استفاده می کردم . می کندم - بیشتر می کندم باهاش بازی می کردم . یادش به خیر !!!
+ توی حمام بودم . دوست شیوا : ببخشید . گفتم : چیه ؟ گفت : آقا کمال ( دامادمون ) شهید شده . هر چی قلقلکش میدیم نمی خنده !!! شیوا : آره ... مرده !!!
شیوا
: این همیشه پتو رو خودش می کشه ... گرماییه !!! -
شما (
ویرایش |
حذف)
نظر
+ دستش خراش برداشته بود . خونشو آب کشیدم گفت : کرم بزن ... همیشه به دستم کرم بزن که هیچوقت زخم نشه !!!
+ شیوا : اه . بیا با هم حرف بزنیم . گفتم : چه حرفایی ؟ گفت : میری سرکار نمی تونم باهات حرف بزنم !!!
+ خانمم گفت : یه روز پیامبر داشت با عمه اش حرف می زد . یه مردی رد می شد . نگاهی به اونا انداخت . پیامبر گفت : این عمه منه . شیوا : که فکر نکنه زنشه . اگه نمی گفت فکر می کرد زنشه !!!
فکر کردم از این حرفهایی میخوای بگی که درباره عمه ها می گن تو نت :| -
||علیرضا خان||
نظر
+ شیوا به ناخوناش اشاره کرد و گفت : بابا ! اینا لاکن ؟ آره ؟ خدا خیلی دستها رو خوشگل آفریده - ناخونا رو - چونکه صورتیه . خدا ناخونای آدمو صورتی گذاشته که خوشگل بشه آدما لاک نزنن . اگه سفید بود آدما باید لاک می زدن . اما صورتیه . اینا تزیینیه . اینا واسه خوشگلیه !!!
میای دماغامونو با هم عوض کنیم ؟ لبتو به من میدی ؟ اخمتو به من میدی ؟ گوشاتو ... پیشانیتو ... ریشتو به من میدی ؟ چشاتو ... جوشتو ... ناخونات ... همه تو به من میدی ؟!! -
شما (
ویرایش |
حذف)
ناخونات از من خوشگل تره . ناخونای تو صورتی پررنگه ناخونای من صورتی کم رنگ !!! -
شما (
ویرایش |
حذف)
نظر
+ گفتم : از لیوان داداشی نخور . سرما خورده . مریض میشی . آب خورد و گفت : هه . میکروبشو خوردم... من خودم چرک داشتم . سرفه نمی کردم فقط چرک داشتم !!!
نوشته شده در سه شنبه 94/3/19ساعت 11:12 صبح  توسط شیوای بابا
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ