شیوا : بابا ! مگه اینجا بیرونه اینقدر سرده ؟؟؟ ما گداییم - توی بیرون زندگی می کنیم !!! ( کولر روشن بود و اتاق سرد شده بود )
+ شیوا : گلوم چرک داره . گفتم : نخوریا . گفت : می خورم . خوب چرا خوشمزه است ؟!!
+ یه جدول برنامه درسی به دست شیوا رسید . به من نشون داد و گفت : نوشته می تونیم اسم شیواها رو بنویسیم توی مدرسه هاش - این مدرسه - اون مدرسه !!!
+ داشتم نماز می خوندم . آستینم بالا بود . شیوا آستینمو می کشید پایین و اون و دوستش می خندیدن . بعد از نماز گفت : بابا ! تو داشتی نماز می خوندی من آستینتو کشیدم پایین . نمازت غلط شد !!!
+ شیوا تو بازار اسباب بازی جدیدی دید و اونو می خواست . گفتم : حرص داره . این همه اسباب بازی . از 100 تا اسباب بازیی که داره 90 تاشو باید داد بیرون . شیوا اخماشو تو هم کرد و گفت : من نمیذارم اسباب بازی هامو بدی بیرون .
+ دوغ درست کردم . گفتم : دوغ می خوری ؟ شیوا : نه . من ماست می خورم . ماست خوشمزه تره . من عاشق ماست شدم با شیر . من عاشق دوغ شمال هم شدم !!! ( دوغ آبعلی که تو سفر شمال خریدیم )
+ شیوا خواهر بزرگشو اذیت می کرد . فاطمه : دمار از روزگارت در میارم . شیوا گریه رو سر داد و گفت : میخواد دماغ منو در بیاره !!!
شیوا وسایلش رو جابه جا کرد و گفت
: بابا نگاه ! چیز بزرگامو که یه ذره کوچولوئن اینجا گذاشتم چیز کوچیکامو اینجا گذاشتم . -
شما (
ویرایش |
حذف)
نظر
+ شیوا : ماست آدمو تپل می کنه . فاطمه : سفید می کنه . شیوا : نه . تپل می کنه !!!
شیوا و دوستش داشتن بازی می کردن . شیوا رفته بود پشت مبل و گفت
: اینجا ما گردو قایم می کنیم . ما سنجابیم !!! -
شما (
ویرایش |
حذف)
نظر
+ شیوا از خودش صدا در می آورد : فانگ فانگ فانگ فانگ . گفتم : یعنی چی ؟؟؟ گفت : منم نمی دونم !!!
شیوا
: من مامانو از مردا بیشتر دوست دارم . گفتم
: چرا ؟ گفت
: چون مامان همه چیز برای من می خره بابا هیچی نمی خره . -
شما (
ویرایش |
حذف)
نظر
+ شیوا : بابا ! خلال دندون از چی درست میشه ؟ از گندم ؟!! خلال دندون از درخت درست میشه یا گندم ؟
عسل با موم خریدیم . شیوا
: مامان ! کندو عسل کجاست ؟ پیداش کرد و تکه ای از اونو برداشت و گفت
: این آدامسه ... چقدر کندو عسلش خوشمزه است . به به !!! -
شما (
ویرایش |
حذف)
نظر
+ دست شیوا رو پشه زده بود . براش کرم زدم . شیوا : بابا ! دوباره به دستم کرم بزن . خیلی کیف داشت !!! بابا ! میشه از صبح تا شب کرم بزنم کرمت تموم بشه ؟!! گفتم : نه . گفت : چرا ؟
+ شیوا : بابا ! تو خیلی بدی . واسه من سوت و جوجه تیغی ( یو یو ) نخریدی . همه ش مامان واسه من چیزی می خره . گفتم : پولش زیاد بود . گفت : به من چه ؟ تو پول زیاد داری باید بخری . یه دونه تو بخر یه دونه مامان . یعنی چی همه چی رو مامان بخره همه خوراکی اسباب بازی و لباس منو !!!
شیوا
: مامان ! تو به بابا گفتی ما رو ببره پارک بابا گفت نه دوستم گفت " بابات چقدر تنبله " !!! -
شما (
ویرایش |
حذف)