سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیوا : یه هیامر بگو . گفتم : پیامبر ؟ گفت :آره پیامبر. گفتم:کدوم پیامبر؟گفت:پیامبر خدا.گفتم: کدوم داستان رو ؟گفت : اون پیامبر خداکه تق تق تق می زنه.و من گفتم : یه روز پیامبر خدا وضو گرفت و آماده شد بره مسجد که یه فقیر اومد در زد و گفت : ای پیامبر خدا من لباس ندارم . پیامبر لباس خودشو به او داد . مسلمونا دیدن که پیامبر دیر کرده و نیومده مسجد .یکی رفت دنبال پیامبر ... براش لباس آورد

354 روز و 2 ساعت قبل - آخرین تغییر : [حوالی نور] 354 روز و 1 ساعت قبل

DARYAEI، ‏«سیدمرتضی»، *دخترروستا*، حوالی نور

 

پیامبر به مسجد رفت و با مسلمونا نماز خوند . خداوند آیه فرستاد که ای رسول ما وقتی در راه خدا انفاق می کنی به اندازه باشه خاطرات دکتر بالتازار


نوشته شده در  جمعه 92/9/29ساعت  8:51 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]