سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیوا: من یه بار استرفاغ داشتم بعدش داشتم می مردم .
^ 94/3/16 - تغییر : [شما] 94/3/19
- نوسازی - نظر
گفتم : شیوا ! اخبارو بزن . گفت : کالان چند ؟ - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ دختر بزرگم داشت به بچه ها بازی یاد می داد . گفت : شما می تونید خاله بازی کنید مثلا یکی معلم بشه یکی شاکرد . یکی فروشنده بشه یکی ... دوست شیوا : یکی آدم !!!
^ 94/3/15 - تغییر : [شما] 94/3/19
- نوسازی - نظر
شیوا : کدوممون آدم باشیم ؟!! دوست شیوا : من فروشنده میشم تو آدم !!! - شما (ویرایش | حذف)

دوست شیوا : مثلا تو شکمت باردار بود خسته شد . نی نی ات هم خسته شد . گفتم : چه بازیی می کنید ؟؟؟ دوست شیوا : لباس فروشی . شیوا : خاله بازی . دوست شیوا : دروغ نگو . دروغگو دشمن خداست .!!! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : یه دستکش بده برای بابام میخوام . دوست شیوا : باباها که دستکش نمی پوشن . برای بچه هاست برای برف بازی !!! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : این لباس ها چنده خانوم ؟ دوست شیوا : ارزونه . دو تومن . شیوا : از اون شال گردن ها پسرونه است یا دخترونه ؟ - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : فاطمه ! ما هم مثل شما لباس فروشی بازی کردیم . همه لباسا رو فروشتیم !!! - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ فطرت پاک بچه ها خوبی ها رو دوست داره : شیوا : خیلی بد شد که امام خمینی مرد . دوست شیوا : من خیلی دوست داشتم امام خمینی رو ببینم ولی اون مرد .
^ 94/3/15 - تغییر : [majid57] 94/3/17
- نوسازی - نظر
خیلی کم سن بودم اما هنوز مرذمو یادم هست مردای قوی که از ناراحتی از حال رفته بودن توی درمانگاه پر بود...... - نت بانو

کاش همه فطرت ها پاک باقی می موند   - قافیه باران

فطرت ها همیشه پاک هستند. اما تبلیغات منفی و جذاب مسیر را بر انسان مشتبه می‌کند که در اینجا عده‌ای بخاطر دنیا راه مشتبه را حق جلوه می‌دهند. امام راحل فرمود آمریکا شیطان بزرگ است. امروز عده‌ای دنبال مذاکره!! و و رفع تحریم!!!!!!!! به نفع ایران با این شیطان بزرگ هستند. - روستای فیروزجاه

نظر

+ گفتم خودکار کو ؟ دوست شیوا : من وقتی خودکار بابامو گم می کنم بابام دعوام می کنه . گفتم : خوب می کنه . شیوا : بابای منم دعوام می کنه تا ادب بشم !!!
^ 94/3/15 - تغییر : [majid57] 94/3/17
- نوسازی - نظر


+ ساعت 8 و 20 دقیقه جمعه شب بود . وضو گرفتم و اومدم تو اتاق . تلویزیون روشن بود . پرسیدم : شما اذان نشنیدین ؟ شیوا : نه . اصلا اذان نگفت . امروز اذان تعطیل شده !!!
^ 94/3/16 - تغییر : [هما بانو] 94/3/17
- نوسازی - نظر
بچه ها رفته بودن روی تاقچه می خواستن بپرن . دوست شیوا : خدا رو شکر قبله اون طرفیه . اگه این وری بود ما رو می دید . گفتم : کی ؟ گفت : تو . به اون ها رو کردم و نگاهشون کردم . شیوا : ما باید زودتر می پریدیم تا نیومده بود . خیلی بد شد !!! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : ما میخوایم بریم پشت بوم . اونجا اتاق ما باشه . گفتم : پشت بوم چند تا بدی داره . یکیش پله هاست . گفت : خوب پله هاشو قطع کنیم . پله هاشو برداریم !!! - شما (ویرایش | حذف)

داشتن از اتاق بیرون می رفتن . گفتم : کجا ؟؟ شیوا طلبکارانه گفت : آخه تو ما رو می بینی . ما نمیخوایم بازی ما رو ببینی . اگه کار زشت کردیم ( مثل پریدن از تاقچه ) تو ما رو دعوا می کنی !!! - شما (ویرایش | حذف)


نظر

+ دوست شیوا : من گدام . من ذلیلم ... برو گم شو . دروغگو . گفتم : حرف بد ؟؟؟ گفت : به عروسکا میگیم . به خودمون نمیگیم !!!
^ 94/3/16 - تغییر : [هما بانو] 94/3/17
- نوسازی - نظر
دوست شیوا : اینجا آب فاضلابش کمه اینجا زیاده . شیوا : من اینو ( خرگوشو ) نجات دادم خودم غرق شدم . دوست شیوا : نه . اونجا آب فاضلاب کمه - شما (ویرایش | حذف)

دوست شیوا : مثلا من نجاتی ام . اسمم نجاتیه . شیوا : منم مامان توام ... نجاتی ! بیا منو نجات بده . دوست شیوا : ای وای . بدو کرد و شیوا رو نجات داد !!! - شما (ویرایش | حذف)


نظر


+ شیوا : بابا ! بگو عربا اگه عربن چرا سفیدن ؟!! یعنی چرا عربا ادای ما رو در میارن رنگ سفید می زنن با آبرنگ ؟!! 
^ 94/3/1 - تغییر : [*:.نرگس بانو.:*] 94/3/1
- نوسازی - نظر

نوشته شده در  دوشنبه 94/3/25ساعت  10:47 صبح  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]