سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کلمات شیوا : وایت پر = وایت برد . گردوارد = گردباد . موجیک = ماژیک .
^ 95/9/1 - تغییر : [*ترخون بانو*] 95/9/3
- نوسازی - نظر
شیوا سر سفره : عمه اینقدر نخند شکمت پر از خنده میشه نمی تونی غذا بخوری ! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : خانوم بهداشت موی منو دید . مادرش گفت : چی گفت ؟ شیوا : گفت شپش نداری . مادر : شپش چیه شیوا ؟ شیوا : شپش یه سوسکه . مادر : شپش چیکار می کنه ؟ شیوا : مو رو می خوره ! تو مو خونه می کنه . - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ خانمم گفت : ( توی حرم قم ) دعا کردم بابا بذاره من برم کربلا . شیوا : بگم چرا نمیذاره ؟ بابا می ترسه !
از هیات می اومدیم . ظاهرا به اشتباه دوربین ها رو دیرتر خاموش کردن و خانوما لحظاتی برهنه شدن مردا رو تو تصویر داشتن . بعد از مراسم شیوا پرسید : بابا تو هم لخت شدی ؟ گفتم : نه . شیوا : چقدر بی ادب بودن . می دونستم بابا لخت نمیشه . فقط بابا باادبه . من یقین دارم اگه مرد بودم هیچوقت لخت نمی شدم . - شما (ویرایش | حذف)

صحبت این بود که هر عضله ای که فشار بر روش باشه رشد می کنه . شیوا : بابا آدم دوشش چاق میشه بار سنگین بلند کنه ؟ پا چاق میشه یا لاغر میشه ؟ نمی دونم - یه نفر به من گفت . - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ شیوا : چرا بابا سکسکه می کنیم - البته 100 بار گفتی ولی من یادم میره - چرا می پریم ؟ مگه بپر بپره ؟!
مدرسه شیوا برای روز 13 آبان جشنی گرفتن . شیوا : خانوممون گفته حتما بیایین " جان ناموزه " ! ( روز دانش آموزه ) - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : بابا من یه بار اینجا رو ( اتاق رو ) حرم کردم . لامپا رو خاموش کردم اینجا حرم شد ! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : چه خواب عجیبی . من خواب دیدم شکلات دارم . فلانی داشت نگاه می کرد منم شکلاتو ( پشت پشتی ) جا دادم . بعد ( تو بیداری ) رفتم پیداش کنم . فک کردم واقعنیه ! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا تو یخچال کار داشت . کارشو انجام داد و بدوبدو به سمت تختش دوید و گفت : من همیشه مسابقه میدم . در یخچالو باز میذارم بعد می دوم تا ( قبل از بسته شدن در ) برسم به خونه ام ! - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ پسرخاله شیوا : شیوا می تونست وزیر اقتصاد باشه به جان خودم . مادر شیوا : چرا ؟ پسرخاله : نگاه کن خاله . بعد رو به شیوا کرد و پرسید : شیوا قبل از 8 چه عددیه ؟ شیوا : 6 ؟ پ : نه . شیوا : 7 ؟ پ : آره . بعد از 8 چیه ؟ شیوا : 9 . پ : آفرین ... همین قدر سواد برای یه وزیر اقتصاد توی مملکت ما کافیه .
^ 95/8/11 - تغییر : [*مهدیس*] 95/8/15
- نوسازی - نظر
در حاشیه تعویض 3 وزیر دولت ... سخن این بود که اگه یه روز خواستن وزیر اقتصادو عوض کنن ما براش کاندید داریم . - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ بلال ها رو پوست من کندم تا آب پز کنم . داخل یکی از اونا یه کرم سبز رنگ بود . اونو داخل یه شیشه قرار دادم تا وقتی شیوا از مدرسه اومد بهش نشون بدم . وقتی اومد و دید گفت : یه ایرادی داره نصف تنش باریکه نصف پهنه . چرا ؟
^ 95/8/12 - تغییر : [*مهدیس*] 95/8/15
- نوسازی - نظر
شیوا : بابا چرا اینطوری اینطوریه ( بند بند ) تنش ؟ - شما (ویرایش | حذف)

گفتم : این کرم پروانه است . چن روز بعد پروانه میشه . می دونی چه جوری ؟ گفت : تونل میزنه ( پیله ) بعد پروانه میشه ! - شما (ویرایش | حذف)

کرم با ظرفش روی تاقچه بود . به شیوا گفتم : به کرمت سر زدی ؟ گفت : آره . چه کار می کنه ؟ سرشو بالا و پایین می کنه . انگار داره ورزش می کنه ! ( لارو در حال تنیدن پیله بود ... 7 روز بعد شب پرکی با بالهای قهوه ای از آن خارج شد ) - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ خانوم سفارش گوجه فرنگی داد برای سالاد . آخه قراره برامون مهمون عزیزی بیاد ... منم رفتم بازار و گوجه خوب پیدا نکردم . امیدوارم کشتی حامل سری دوم گوجه های فرانسوی زودتر تو بندر پهلو بگیره که من جلوی مهمونام شرمنده نشم ... حیفه از ثمرات برجام استفاده نکنیم .
^ 95/8/13 - تغییر : [*مهدیس*] 95/8/15
- نوسازی - نظر
این برجام ، بختک عجیبی هست روی حیات سیاسی و اقتصادی ما - قلمدون (پاسخ)

نظر

+ خانوم نگاهی به بازوهام کرد و گفت : محمد ! یه ورزش برو . شیوا : نخیر . بابای من لاغر میشه .
^ 95/8/15 - تغییر : [*مهدیس*] 95/8/15
- نوسازی - نظر

+ شیوا با خودش زمزمه می کرد : عمو عباس حرمت کجائه؟ عمو عباس خونه ات کجائه ؟ عمو عباس بی تو قلبت می گیره . عمو عباس بی تو قلبت می گیره !!!
^ 91/9/26 - تغییر : [* گل نرگس *] 95/8/10
- نوسازی - نظر
فید شعر تولیدی : شاعر : شیوا سادات 3 ساله از قم - شما (ویرایش | حذف)

  خدا حفظش کنه - تبسم بهار ♥ (پاسخ)


نظر


+ شیوا : ما 4 تا خانواده ایم . گفتم : منظورت اینه که 4 نفریم ؟ اما ما یه خانواده 3 نفره ایم . شیوا : آمنه هم هست . گفتم : نه . آمنه شوهر کرده . اونو و شوهرش یه خانواده کوچیک 2 نفره ان . شیوا : هه . دلش بسوزه . از ما کمترن . دلش بسوزه !
^ 95/8/9 - تغییر : [غزل صداقت] 95/8/9
- نوسازی - نظر


+ داشتم در باره مورچه های آتشین صحبت می کردم و گفتم اونا به همه جا نفوذ می کنن حتی سیم های برق رو می جون و باعث خسارت های زیادی میشن . شیوا : برای همین میگن آتشی ؟ چونکه سیم های برقو گاز می زنه اسمش آتشیه ؟

^ 95/8/1 - تغییر : [نرگس 1] 95/8/2
- نوسازی - نظر
برنامه درسی شیوا رو دیدم . گفتم : هر روز ریاضی داری و بخوانیم - 2 روز هنر - 3 روز ورزش - 4 روز قران . کدوم روزو بیشتر دوست داری ؟ شیوا : روزی که زود میام خونه ! - شما (ویرایش | حذف)

 

شیوا : ببین . موهامو بستم . آدم موهاش باز باشه چرا گرمش میشه ؟ - شما (ویرایش | حذف)

 

سر سفره دوغ بود و لیموترش و ... شیوا دوغ خورد . منم لیموترش . شیوا : بابا برام 4 قاچ کن . دهنت بوی لیمو می داد دلم خواست . من اینجوریم که یکی چیزی بخوره دهنش بو بده منم دلم میخواد . مادرش گفت : همه چی قاطی پاطی ؟ دوغ با لیموترش ؟ شیوا : آخ . چی باید بخورم خوب بشه ؟!

نوشته شده در  یکشنبه 95/9/7ساعت  12:39 صبح  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]