سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیوا : از مار می ترسی ؟
گفتم : آره .
گفت : منم . مامان ! از مار می ترسی یا خر ؟!!
مادرش گفت : مار .
شیوا : از آهو می ترسی یا شیر ؟
  مادرش گفت : شیر . شیوا : از ... از ... کدومشون قشنگه ؟!!
^ 93/3/16  

هسته ی زردآلو رو به من داد و گفت : این توش بادومه . بادومشم خوشمزه است !!!


شیوا : بابا ! قلب کجاست ؟
 بعد دست به شکمم زد و گفت : این چیه ؟
گفتم : شکم . گفت : ( به شکمت ) می زنم آهنگ می زنه !!!
 کاغذ برداشتم که بنویسم
گفت : اینا رو میخوای به دوستات بگی آبروی منو ببری . می دونم !!!


شیوا : چرا اداشو درآوردی ؟ میری جهنم .
فاطمه : دیگه ادای خرگوش برنامه کودکو در بیارن که نمیرن جهنم . 


شیوا : فاطمه تو این یه عالمه درس چیکار می کنه ؟ هی میره پایین ( طبقه پایین ) هی میره بالا . هی میره پایین !!!
نظر

شیوا رو به مادرش : من عاشق تو ام ها . خیلی دوست دارما . اندازه ی یه نردبون گنده . اندازه ی یه پول گنده !!!
^ 93/3/16 

شیوا : استخونم داره نرم میشه !!! استخون نرم شدن خیلی خوبه . میدونی ؟
استخونم داره نرم میشه تو تشک . کاشکی یه تخت داشتم !!!

 قصه ی شیوا : یه روزی بود روزگاری بود . یه روز آفتاب بود گل ها بسته بودن .
بعد خورشید رفت دوباره آمد . رفت دوباره آمد . رفت دوباره آمد .
شب شد گل باز شد .
بعد روزگاری اومد به گل آب داد !!!
گفتم : کی ؟؟؟
گفت : روزگار .
یه دفعه بزرگ بزرگ بزرگ شد . تیغ تیغی شد . بعد آدما نمی تونستن گل بکنن . گل تیغ بود .
قصه ی ما تموم شد خاله ریزه نتونست بره خونه شون !!!
قصه ام قشنگ بود ؟!!

شیوا : چرا ریشات سفیده ؟ مامان ! چرا ریش بابا سفیده ؟
 بعد رو به من ادامه داد : باید حنا بزنی سیاه بشه !!! وااااای
^ 93/3/16  

شیوا رو به من : بیا بغلم بخواب ... مامان ! بابا بداخلاقه !
 گفتم : چرا ؟؟؟
گفت : آخه نمیایی با هم بخوابیم !!!


_______________________________
شیوا به مادرش که دراز کشیده بود گفت : چرا بعضی وقتا میخوابی اخم میاد ؟ چرا می خوابی اخم می کنی ؟؟؟
اگه اخم کنی مثل بابا اخمالو میشی . بخند .
اگه بخندی خواب های قشنگ می بینی !!!
من یه روزی خواب بابابزرگ دیدم . بابابزرگ منو تو رو ترسوند . گفت " دالی " !!!
________________________________

شیوا : یادش به خیر . یادش به خیر کوچیک بودم فاطمه منو دوست داشت !!! 

شیوا : مامان ! چرا تو بالایی من کوچیکم ؟ یه کم بیا پایین ( تشکت رو بیار همردیف تشک من ) من پیش تو باشم .
خیلی عاشق توام .اصلا ولت نمی کنم هر جا بخوای بری منم میام . من مامانی ام !!! 

شیوا : آی دندونم .
گفتم : من که 2 هفته پیش گفتم همه بیایین با هم بریم .
شیوا : کجا ؟؟؟
گفتم : دندون پزشکی .
شیوا : دندون من درد نمی کنه . الکی بهت گفتم . شوخی باهات کردم !!! وااااای

معلومه چی داری میگی؟ والا من که نفهمیدم - 2-خنده بازار


 از سلمونی اومدم .
شیوا : چقدر عوض شدی . چقدر عوض شدی . کی تو رو عوض کرد ؟
 داشتم می رفتم حموم .
شیوا : حموم نرو موهات خراب میشه آراشگاه کردی !!! من نمیذارم بری حموم .
^ 93/3/15 


فاطمه از غذا ایراد گرفت و شیوا هم بهانه گیری کرد .
گفتم : میندازمتون طویله .
 فاطمه : بیا با مامان و بابا قهر باشیم .
شیوا ( که باورش شده بود ) گفت : کاشکی بابا منو نمی انداخت طویله !!!


خانمم یه سری وسایل ساده پزشکی که پلاستیکی بود برای شیوا خرید .
شیوا خیلی خوشحال بود .
اومد با پنس سنگ کلیه منو در آورد .
شیوا : من دوست دارم یکی بگه " خانوم دکتر ! منو خوب می کنی ؟ " .
و ادامه داد : مامان ! همه ی وسایل دکتری رو برام بخر .


شیوا : سنگه بیفته بمیره . سنگه له بشه دیگه نیاد .
سنگ احمق ! از شکم بابای مهربون من بیا بیرون . من به سنگه گفتم " احمق " .
بعد رو به مادرش دامه داد : تو هم به سنگه بگو احمق . زود باش !!!


شیوا ( با 5 انگشتش ) : بابا نگاه ! گنجشکه رفت آب بخوره . این کشتش این خوردش .
وقتی به انگشت آخر رسید گفت : این پختش اینو نمی دونم !!!


داشت خیارسرکه می خورد .
گفت : داره گلوم می سوزه . بابا ! داره گلوم می ترشه !!!

خداحفظشون کنه - ?حرف دل


داشت شام می خورد .
گفت : من شکمم این همه رو جا نمیشه . شکمم پر شد .


3-2 ساعت مونده بود مهمون بیاد چادر سرش کرد و گفت : بابا نگاه ! مهمونا اومدن من چادر سرم باشه !!!
اما بعد از ساعتی رفت و دامن کوتاهشو روی شلوار پوشید و چادرو گذاشت کنار .
( طبیعت دخترا خودنماییه )

شعر شیوا : قصه ما تموم شد - بازی ما شروع شد - می خندیم و بخندیم - شادی ما شروع شد !!!

^ 93/3/15  


وبلاگ جدیدم اینه : shiva88.parsiblog.com مطالب دخترمه . لطفا درخواست دوستی بدین
من باهاش دوستم - ||علیرضا خان||
تو که معتادی .
حالا نمیشه شیوا یه عموی معتاد داشته باشه ؟؟ :| - ||علیرضا خان||

نوشته شده در  یکشنبه 93/3/18ساعت  10:52 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]