سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه ماهیه که شیوا داره میگه هندونه بخر تا اینکه امروز خریدم . شیوا بغلم کرد و گفت : آخ جونمی . تو چقد مهربونی . هندونه خریدی !!!

^ 93/2/23 - آخرین تغییر : [شما] 93/2/23
- نوسازی - نظر
آخی خداخیرتون بده  - اختصاصی پ

 

 

 

شیوا : سوسک . مامان ! سوسک . مادرش گفت : مرده . شیوا : میره جهنم ؟!! - شما (ویرایش | حذف)

 

گفتم : سوسک ها تو چاه زندگی می کنن . وقتی بخوان بمیرن میان بیرون . اگه قرار بود بیان بیرون باید هزار تا سوسک تو آشپزخونه می دیدیم . شیوا : خوب خاک بخورن چرا میان بیرون ؟ ایشالا خاک بخورن . ایشالا آشغال بخورن !!!   - شما (ویرایش | حذف)

 

شب موقع خواب - شیوا : چرا به من پشت دادی ( پشت کردی ) ؟ مگه من دختر تو نیستم ؟؟؟ - شما (ویرایش | حذف)

 

چقد بازمزه است این شیوا خانوم   - حقیقتی مجازی

 

شیوا : یادت میاد شمال گفتم " شب بخیر - شب نخیر - شب بخیر - شب نخیر " ؟؟؟ گفتم : چرا ؟ گفت : نمی دونم . کوچیک بودم یه کم حرف می زدم !!! - شما (ویرایش | حذف)

 

شیوا : مامان ! تو دلت برا من نمی سوزه ؟ مادرش گفت : چرا ؟ گفت : چون همه جام زخمی میشه ؟؟؟ - شما (ویرایش | حذف)

 

شیوا : مامان ! یه بار منو می بری آلایشگاه موهامو یه کم قیچی کنه نره تو چشمام ؟

نوشته شده در  جمعه 93/3/2ساعت  8:56 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]